الاهی به امید تو
چه فرقی میکنه پشت پنجره اتاقت باشی یا در خیابانهای شهردرحال قدم زدن؟ وقتی که آرزوهات درحبس باشند؟
گفتم: "چرا چشمانت را کامل باز نمی کنی؟" چرا نیمه بازند؟ مگه خماری؟ دیوانه بی آنکه نگاهم کند، گفت: “ وقتی او نیست، چه چیزی یا چه کسی در این دنیاست که دیدنش به باز کردن تمام چشم بیارزد.” من عاشق آن گلی هستم که در بیابان عشق پژمرده شد ولی..منت باران نکشید بزرگترین اقیانوس جهان آرام است،آرام باش تا بزرگ باشی. تنهايي را دوست دارم زيرا دروغي در آن نيست . . . سهراب گفتی:چشمها را باید شست.... شستم ولی !.... گفتی:جور دیگر باید دید.... دیدم ولی !... گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی !.... او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید!!!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: دیوانه باران ندیده...... فکر نکن بی تو تنهایم... هنوز دو نفریم... من هستم و عذاب .
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست . . .
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست . . .
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست . . .
تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم . . .
تنهايي را دوست دارم زيرا دلهاي شکسته هميشه تنهايند. . .
Power By:
LoxBlog.Com |